سه شنبه 25 شهريور 1404 | Tuesday, 16 September 2025
0
سه شنبه 25 شهريور 1404-7:47

معمار کاخ مرمر، چطور ۸۴۳ مسجد طراحی کرد؟

«تا بهمن سال ۱۳۶۱ تعداد مساجدی که به رایگان نقشه برای ساختشان داده‌ام، به ۶۵۳عدد رسیده. از خداوند قادر متعال می‌خواهم نور چشمانم را بیشتر عنایت فرماید که تا آخر عمر بتوانم طرح خانه‌های او را بدهم.» دعای استاد «حسین لرزاده» که تا آن روز، تعمیر عمارت محروقه مجلس شورای ملی و طراحی آرامگاه فردوسی و گنبد کاخ مرمر را در کارنامه داشت، با رسیدن عدد مساجد طراحی‌شده‌اش به ۸۴۳ مسجد، مستجاب شد.
معمار کاخ مرمر، چطور ۸۴۳ مسجد طراحی کرد؟

مریم شریفی؛ «تا بهمن سال ۱۳۶۱ تعداد مساجدی که به رایگان نقشه برای ساختشان داده‌ام، به ۶۵۳عدد رسیده است. از خداوند قادر متعال می‌خواهم تا نور چشمانم را بیشتر عنایت فرماید که تا آخر عمر بتوانم طرح خانه‌های او را بدهم.» روزی که استاد «حسین لرزاده»، این خواسته قلبی را در خاطرات خودنوشتش ثبت کرد، ۷۶ ساله بود و در مقام یک معمار چیره‌دست، تعمیر عمارت محروقه مجلس شورای ملی و طراحی و ساخت آرامگاه فردوسی، سردر دارالفنون، کاخ اختصاصی رامسر و گنبد کاخ مرمر را در کارنامه داشت.دل معمارباشی اما جای دیگری بود؛ پیش خانه‌های خدا. معمار هستی هم، پای دعای او را امضا کرد. ۲۴ شهریور، بیست و یکمین سالگرد درگذشت استاد حسین لرزاده، بهانه خوبی است برای مرور خاطرات به جا مانده از معمار برجسته‌ای که انتخاب کرده بود «معمار محراب‌ها» باشد.

کودکی که معلم معمارها شد!

«یک روز 2 گچ‌کار درجه‌یک به خانه‌مان آمده بودند تا نزد پدرم مشق گره‌چینی کنند. هرچه پدر به آنها رسم کار را توضیح می‌داد، یاد نمی‌گرفتند و می‌گفتند: معمارباشی! راه ساده‌تری به ما نشان بده. دست آخر، پدرم ورق را از دست گچ‌کارها گرفت و به من داد و گفت: می‌خواهید این بچه بکشد تا ببینید چقدر ساده است؟ بعد به من گفت: یک گِرِه پرکار و یک کم‌کار و ساده بکش. به اتاق رفتم و کشیدم و برگشتم و نگران بودم که نکند درست انجام نداده باشم. اما از پشت در شنیدم که پدر می‌گفت: دیدید چقدر ساده بود! از عهده یک کودک هم برمی‌آید. یکی از آنان می‌گفت: من در چهره این بچه می‌بینم که مدارج عالی را طی می‌کند. بعد از این اتفاق، پدر برایم یک جعبه مدادرنگی جایزه خرید...»

حسین! حلالت نمی‌کنم اگر...

قصه معمار بزرگ ایران که در فاصله سال‌های 1285 تا 1383 هجری شمسی در پایتخت زندگی کرد و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشت، از همین‌جا شروع شد. نقاشی، مجسمه‌سازی، تابلونویسی، پارچه‌کشی، منظره‌سازی و...، مجموعه هنرهایی بود که «حسین» از کودکی تا نوجوانی یاد گرفت. اما از میان تمام هنرها، سرنوشت او با معماری گره خورده بود؛ هنری که مهارت‌های تخصصی آن از «گِرِه» و «کاسه‌سازی» گرفته تا «رسمی» و «مقرنس» را خیلی زود از پدرش، «استاد محمد» یاد گرفت؛ معمار برجسته‌ای که با وجود اصالت تهرانی، به دلیل صفای باطنش، در صنف معماران به استاد «لُر» معروف شده بود.

یکی از جلوه‌های این خوش‌قلبی و خوش‌طینتی لرزاده پدر را مرحوم حسین لرزاده در کتاب خاطراتش، اینطور معرفی کرده: «خانه ما همیشه محل رفت‌وآمد دیگر معماران بود و پدرم استاد محمد لر، بدون هیچ چشم‌داشتی به آنها درس معماری می‌داد. پدر همیشه به من می‌گفت: حسین! حلالت نمی‌کنم اگر کسی برای کاری مراجعه کرد و نمی‌دانست و تو یادش ندادی...»

«لرزاده»، برنده دوئل با معماران فرانسوی

از وقتی لرزاده جوان، لباس معماری پوشید و پا جای پای پدرش گذاشت، دو اتفاق مهم باعث شد آوازه مهارت او همه‌جا بپیچد و اسمش سر زبان‌ها بیفتد؛ اول، تعمیر عمارت محروقه مجلس و دوم، طراحی و ساخت مقبره فردوسی.

قصه از آنجا شروع شد که مهندس «فورد» فرانسوی را برای تعمیر سقف سالن تنفس مجلس شورای ملی انتخاب کردند که مدتی قبل در حادثه آتش‌سوزی آسیب دیده بود. او هم با وجود هشدارهای اهل فن، سقف را فلزی ساخت و شد آنچه نباید؛ سقف شکم داد و در آستانه فروریختن قرار گرفت. کار که گره خورد، مجلسی‌ها یاد گنجینه‌های بومی افتادند و سراغ حسین لرزاده فرستادند. معمار گمنام داستان ما هم با استفاده از مهارت‌های ظریف معماری ایرانی، ورق را برگرداند؛ ابتدا وسط سقف را چوب زد و از پشت شروع به زدن خرپا کرد. بعد از نصب خرپا، با جک سازه فلزی را بالا بردند و وقتی سقف، 20 سانتی‌متر بالا رفت، کار تعمیر انجام شد، بدون اینکه سازه قبلی تخریب شود.

این اتفاق، کمی بعد تکرار شد. این بار ساخت آرامگاه فردوسی را به «آندره گدار» سپرده بودند. وقتی «ذکاءالملک فروغی»، نخست وزیر و رئیس انجمن آثار ملی خبردار شد معمار فرانسوی، مقبره‌ای شبیه اهرام مصر برای معمار زبان فارسی طراحی و پی‌ریزی کرده، برآشفت.

با رد شدن طرح گدار، «ارباب کیخسرو»، نماینده مجلس، یاد حسین لرزاده و شاهکارش در تعمیر عمارت محروقه مجلس افتاد. اینطور بود که معمار جوان تهرانی که آن زمان فقط 26 سال داشت، مامور ساخت مقبره فردوسی شد.

وقتی لرزاده بعد از 18 ماه، آرامگاه باشکوه فعلی را با یک طرح باستانی ایرانی و با همکاری یک تیم تمام ایرانی برای مراسم هزاره فردوسی در سال 1313 آماده کرد، دیگر یک معمار گمنام نبود...

معمار اجباری!

تعریف و تمجیدهای وزرا و وکلا اما، چیزی نبود که حسین لرزاده به آن دلخوش باشد. اساساً حضور او سر پروژه‌های به‌اصطلاح حکومتی، از سر اجبار و برخلاف خواست قلبی‌اش بود. نشان به آن نشان که وقتی در پایان کار مقبره فردوسی، پاسبانی دم در خانه لرزاده آمد تا او را سر ساختمان عمارت در حال ساخت کاخ مرمر ببرد، معمار جوان قبول نکرد. حتی وقتی مامور حکومت، پیغام دربار پهلوی اول را به او ابلاغ کرد که: «یک گنبد می‌خواهیم مثل گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان!»، لرزاده طفره رفت و گفت: بلد نیستم. اما این پایان ماجرا نبود چون چند روز بعد، او را از طریق مجلس شورای ملی احضار کردند. القصه لرزاده مجبور شد به گروه ساخت کاخ مرمر ملحق شود. و البته نتیجه،‌ با خلق یک گنبد زیبا و چشم‌نواز توسط استاد معمار، به نفع معماری و فرهنگ و هنر ایران شد.

یادآوری نقل قولی از «شهناز لرزاده»، دختر استاد در این زمینه هم، خالی از لطف نیست: «آقا را به زور سر کارهای حکومتی بردند و به عنوان معمار استخدام کردند. ناچار رفت اما هیچ وقت پولی را که از آنجا می‌گرفت، خرج زندگی‌مان نمی‌کرد. می‌گفت: این پول‌ها شبهه دارد. نمی دانم از کجا آمده.»

من، انحراف قبله مساجد را مستهلک می‌کنم، کاش خدا هم انحراف ما بندگان را ببخشدهمه آنهایی که حسین، پسر استاد محمد لُر را می‌شناختند، می‌دانستند که دلش برای خانه‌های خدا می‌تپد و چشمه هنرش، پیوسته برای نقش زدن طرح محراب و گنبد مساجد می‌جوشد. شاهد این عشق تمام‌نشدنی، طراحی 843 مسجد در داخل و خارج از کشور در عمر 98 ساله استاد بود که طراحی و اجرای بسیاری از آنها، بدون دریافت دستمزد انجام شده بود؛ ابراز ارادتی که او را شایسته عنوان «معمار محراب‌ها» کرد.

در این میان، یک ویژگی منحصربفرد، هنر استاد لرزاده را در طراحی و ساخت مساجد از دیگر معماران، متمایز می‌کرد و آن، اجرای استهلاک قبله بود. یک‌بار ظریفی به استاد گفته بود: تو کجی و انحراف قبله مساجد را خوب مستهلک می‌کنی. لرزاده هم جواب داده بود: «خداوند هم، کجی و انحراف بندگان را می‌بخشد.»

شاید سؤال شود «اجرای استهلاک قبله» یعنی چه؟ به بیان ساده، در مساجدی که معمار، استهلاک انحراف قبله را اجرا کرده، شما از انتهای مسجد وارد می‌شوید؛ طوری که می‌توانید به آخرین صف نمازگزاران جماعت ملحق شوید؛ بدون اینکه نماز کسی را به هم بزنید. اینطور نیست که مثل بعضی مساجد در بدو ورود، با محراب مواجه شوید و همه نمازگزاران، ورود شما را ببینند. این همان ویژگی مهمی است که مساجد طراحی‌شده توسط استاد حسین لرزاده را از بسیاری از مساجد، متمایز می‌کند.

همسایه دیوار به دیوار حرم خواهر امام رضا(ع) را چه کسی ساخت؟

مسجد اعظم قم، مسجد امام حسین تهران، مسجد لرزاده، مسجد مظهری، مسجد انبار گندم، مسجد سنگی، مسجد سجاد، مسجد عمار، مسجد فخریه و مسجد سپهسالار. این، مشت نمونه خروار فهرست بلندبالای مساجدی است که با دستان هنرمند مرحوم استاد حسین لرزاده، طراحی و اجرا شده. اما بین همین مساجد منتخب هم، برخی خاص‌تر و به دلایلی، پرآوازه‌ترند؛ ازجمله «مسجد اعظم قم».

داستان این مسجد تاریخی از آنجا شروع شد که آیت‌الله بروجردی، وسط تمام مشغله‌هایش در حوزه علمیه، دست روی یک کار مهم بر زمین مانده گذاشت؛ ساماندهی محدوده پیرامونی حرم حضرت معصومه (س). ماجرای آن روزها که حرم با قبرستان‌های اطراف محصور شده بود و صف‌های نماز جماعت صحن حرم تا روی قبور ادامه پیدا می‌کرد را مرحوم استاد «حسین لرزاده»، در کتاب «ماجرای معماری سنتی ایران/ خاطرات حسین لرزاده» اینطور روایت کرده:

«آقای بروجردی نماز بر روی قبرستان را کراهت داشتند و بیشتر اوقات در مسجد جوار خانه خود نماز می‌خواندند. حقیر هم از قدیم به طراحی مساجد شهرت داشتم. ایشان در مقطعی به حاج آقا رضا طرخانی (از بازاریان معروف تهران) فرموده بودند: در نظر دارم در قم مسجد بزرگی برای نماز و امور اجتماعی مردم بنا شود. جمعیت روزبه‌روز بیشتر می‌شود و مردم احتیاج دارند... اینطور بود که بنده و حاج آقا رضا خدمت ایشان شرفیاب شدیم. معظم‌له خطاب به من فرمودند: حاج طرخانی قول داده در این امر خیر شرکت نمایند و امور مالی را به هر طریق اداره نمایند. آیا شما هم قسمت فنی را قبول می‌نمایید؟ به عرض رساندم: افتخار این خدمت، باعث سرافرازی خواهد بود.»

وقتی آیت‌الله بروجردی، ادب استاد لرزاده را تحسین کردکار ساخت مسجد اعظم قم در سال 1333 به استاد لرزاده سپرده شد و اجرای این طرح بزرگ، 6 سال طول کشید. همه‌چیز در این مسجد در اوج هنر و زیبایی بود اما نوبت طراحی گنبد که رسید، اتفاق عجیبی افتاد. مهندس «مهناز رییس‌زاده»، یکی از شاگردان مرحوم استاد لرزاده، درباره آن اتفاق اینطور می‌گوید: «استاد لرزاده برخلاف انتظار آیت‌الله بروجردی، گنبد مسجد را کوتاه ساختند. آیت‌الله که علت را پرسیدند، استاد در جواب گفتند: می‌توانستم گنبد مسجد را بالاتر ببرم اما با خودم گفتم گنبد حرم حضرت معصومه (س) باید تشخص و جلوه بیشتری داشته باشد. به همین دلیل، گنبد مسجد را کوتاه‌تر گرفتم. آیت‌الله هم با لبخند گفتند: کاش ادب شما نسبت به حضرت (س) را همه طلاب ما داشته باشند.»

نگویید استاد معمار، بگویید «ابوالمساجد»

با سنگ تمامی که استاد لرزاده با مهارت‌های بی‌نظیرش گذاشت، مسجدی در همسایگی حرم مطهر حضرت معصومه (س) متولد شد که تمام زیبایی‌های مساجد هم‌عصرش را یک‌جا داشت. کم نبوده‌اند نویسندگان و گویندگانی که در وصف زیبایی‌های 4 شبستان، گنبد و گلدسته‌های مسجد، تزیینات چشم‌نواز زیر گنبد و مقرنس ایوان جنوبی و زیبایی کم‌نظیر کاشی‌کاری‌های مسجد اعظم قم نوشته و گفته‌اند اما توصیف این مسجد و شاهکار معمارش از قول یک تماشاگر غیرایرانی، جور دیگری خواندنی است.

می‌گویند یک روز یک مهندس عرب برای بازدید از مسجد اعظم به قم آمده بود. او بعد از تماشای بخش‌های مختلف مسجد و بررسی گنبد و گلدسته‌ها، گفته بود: «از این به بعد به آقای لرزاده نگویید استاد لرزاده، بگویید "ابو المساجد". انسان مبهوت می‌مانَد که چه کرده...!»

اینجا معمار با نمازگزار، مکالمه دارد«مشخصه کار استاد لرزاده که درواقع امضای ایشان هم محسوب می‌شده، «کاسه سازی» و «شمسه زیاد» است. یکی از آثاری که این هنر استاد به کمال در آن اجرا شده، مسجد سجاد(ع) در تهران است؛ جایی که دستان جادوگر لرزاده، یک 7 کاسه در وسط قرار داده و بعد 3 تا نیم کار هم اجرا کرده و منظره‌ای خیره‌کننده خلق کرده.»

این را مهندس رییس‌زاده، شاگرد قدیمی استاد می‌گوید. اما اگر از مهندس «حسین مفید»، دیگر شاگرد استاد لرزاده بپرسید، هنر معمارباشی چیره‌دست داستان ما در این مسجد را از زاویه دیگر وصف می‌کند؛ از بده بستانی که او با نمازگزاران دارد: «به عقیده من معماری را باید جزو هنرهای دراماتیک به حساب آورد چراکه وقتی با یک اثر معماری مواجه می‌شوید، حس و حال معمار و غم و شادی‌اش هنگام ساخت آن اثر به شما منتقل می‌شود. اگر باور ندارید، بروید 2 رکعت نماز در مسجد سجاد (ع) بخوانید.

آنجا به نمازگزاران نگاه کنید و ببینید کسانی که نماز جماعت می‌خوانند، کسی که آمده با عجله نماز بخواند و برود، و آنکه در حال خودش است و می‌خواهد تنها باشد، ببینید هرکدام کجا می‌ایستند برای نماز. انگار معمار بدون اینکه فریاد بزند، جای هرکدام را معین کرده است. اینجا نمازگزار در حس و حال معمار شریک می‌شود.یعنی استاد لرزاده اینجا با تو بده بستان دارد. حرف می‌زند با تو. به تو اختیار می‌دهد بروی همان جا که حالت خوب است، نمازت را بخوانی. فضا مکالمه دارد با تو. استاد بی آنکه دیده شود، با بازی نقش و رنگ، کاری می‌کند که از هر راهی دلت می‌خواهد، بروی، بنشینی و با حال خوش نماز بخوانی.»

بابا جان! در طراحی مسجد، این 3 کار را انجام نده!

اگر خیال کرده‌اید استاد حسین لرزاده که طراحی و ساخت 843 مسجد در داخل و خارج از کشور – که برای طراحی بسیاری از آنها هیچ دستمزدی دریافت نکرده بود -، نقطه درخشان کارنامه کاری‌اش محسوب می‌شود، فقط دغدغه زیبایی ظاهری مساجد را داشت و همتش را صرف هرچه چشم‌نوازتر و باشکوه‌تر شدن گنبد و گلدسته و کاسه‌سازی و گره‌چینی‌های این خانه‌های خدا می‌کرد، هنوز روح بزرگ و نگاه عمیق استاد معمار را نشناخته‌اید.

مهندس مفید که سال‌ها سر کلاس درس استاد زانوی شاگردی به زمین زده و بارها توصیه‌های دقیق لرزاده بزرگ درباره مساجد را بی‌واسطه شنیده بود، از دغدغه‌های معنوی استاد درباره مساجد اینطور می‌گوید: «حاج آقا می‌گفتند: موقع طراحی مسجد 3 کار را انجام نده؛ اول اینکه خانه امام جماعت را در مسجد نده. بگو هیئت امنای مسجد بروند چند کوچه آن طرف‌تر برای امام جماعت خانه بگیرند تا برای رفتن به مسجد، از کوچه و خیابان گذر کند، نانوایی برود، از مغازه محله خرید کند و مردم ببینند که دارد با آنها زندگی می‌کند. اگر مردم امام جماعت را نبینند، چطور بروند پشت سرش نماز بخوانند؟

دوم اینکه خانه خادم را در مسجد نده. چون ممکن است بچه ها و مهمانان آنها ناخواسته طهارت و پاکی مسجد را رعایت نکنند و حرمت مسجد شکسته شود. اگر حرمت مسجد از بین برود، دیگر آباد نمی‌شود. و سوم اینکه ملک و مغازه برای مسجد قرار نده. چون اگر مسجد مغازه داشته باشد، مردم می‌گویند مسجد خودش پول دارد و دیگر به مسجد کمک نمی‌کنند. به این ترتیب، سنت کمک به مسجد از بین می‌رود... در بسیاری از مساجدی که حاج آقا ساختند، این 3 اصل رعایت شد مگر اینکه بعدها تغییراتی در آنها داده باشند.»

منبع: فارس


به اشتراک بگذارید: