عباس کاشیگر که آن روزها مدیر عامل شرکت معادن زغالسنگ کرمان بود، هنگام زلزله در بندرعباس حضور داشت. به محض اطلاع از وقوع این حادثه راهی زرند شد تا از نزدیک بر روند نجات کارگران نظارت کند.
او هرگز به زرند نرسید و در مسیر بندرعباس به کرمان بر اثر تصادف جان خود را از دست داد. کاشیگر هنگام مرگ ۴۴ ساله بود.
عباس کاشیگر متولد ۱۳۳۹ در استهبان فارس بود. شش ماه پس از تولدش، پدرش را از دست میدهد، از کودکی یتیمی و سختیهای مترتب بر آن را تجربه میکند. پدرش در فن کاشی سازی و رنگ و لعاب فعالیت میکرده است.
در سال ۱۳۵۷ دیپلم رشته ریاضی و فیزیک خود را از یکی از دبیرستانهای شیراز اخذ کرد.
در مهر ماه ۱۳۵۷ در رشته مهندسی مواد دانشگاه صنعتی اصفهان مورد پذیرش قرار گرفت. آن زمان، مصادف شده بود با تظاهرات خیابانی اوائل انقلاب که دانشجویان دانشگاهها در آن فعالانه شرکت میکردند. او نیز به همراه دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در این تظاهرات فعالانه شرکت میکرد.
بهدنبال انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها در سال ۱۳۵۹، مدتی بهعنوان معلم در روستاهای دور افتاده استان فارس مشغول به خدمت بود. مدتی نیز در کمیته فرهنگی بنیاد شهید در شیراز فعالیت داشت و تا زمان بازگشائی دانشگاهها در آنجا بود.
با بازگشائی دانشگاهها در سال ۱۳۶۱، عباس تغییر گرایش داد و به گرایش مهندسی معدن وارد شد. زمان بازگشائی دانشگاهها، کشور در صحنه ای دیگر، درگیر جنگ با عراق بود. دانشجویان نیز در صحنههای مختلف جنگ تحمیلی حضور داشتند. عباس نیز از طریق جهاد پشتیبانی جنگ در یکی از پروژههای جنگ وارد شد.
بعد از فراغت از تحصیل در سال ۱۳۶۴، مدتی در جهاد دانشگاهی صنعتی اصفهان مشغول به فعالیت شد.
وی مدت ها در طرح های داخلی شرکتهای زغالسنگ البرز مرکزی و البرز غربی فعال بود و بتدریج مدارج ترقی را طی کرد. بیش از ۱۳ سال مدیریت شرکتهای مختلف زغالسنگ ایران را بر عهده داشت در سال ۷۰ الی ۷۶ مدیر عامل زغالسنگ البرز غربی، ۷۶ الی ۷۹ مدیر عامل زغالسنگ البرز مرکزی، معدن زیرآب، بود. پس از مدیرعاملی شرکت زغالسنگ زیرآب، به شرکت زغالسنگ کرمان منتقل شد. در زمان ورود وی شرکت زغالسنگ کرمان در آستانه ورشکستگی قرار داشت اما در مدت دو سال فعالیت پیگیر وی به حالت سربهسر رسید و در طی حیاتش به نقطه امیدواری و سوددهی دست یافت.
ار ویژگی های اخلاقی وی این بود که از ریا کاری متنفر بود، صریح و شفاف بود و وقتی به انجام کاری اطمینان حاصل می کرد، قاطعانه وارد عمل می شد. ساده زیستی منش او بود، هرگز زرق و برق روزگار اورا فریفته نکرد. صبور بود و آستانه تحمل دوستانش را می سنجید و به تناسب با آنها برخورد میکرد.
اعتقاد داشت که می توان از توان و استعداد دانشگاهیان در راستای تحول در صنعت بخوبی بهره گرفت. و همین اعتقاد وی بود که با آمیزش با تفکر خلاق و دیگر ویژگی های اخلاقیش صنعت زغال را متحول کرد. در راستای کمک به دانشگاهها نیز با توجه به مشکلات و مسائل متعددی که در زغال سنگ کرمان داشتند دریغی نداشت.
در اسفند ماه ۱۳۸۳ در پی وقوع زلزله زرند، به منظور کمک رسانی به آسیب دیدگان این حادثه در مسیر بندرعباس به کرمان در طی یک تصادف رانندگی، جان را به جان آفرین تقدیم کرد.